آیا باید از پروژه غول های فناوری برای خلق دنیای متاورس بترسیم؟
به گزارش بیباپ، در جهانی ادبیات مفهومی به نام گروتسگ وجود دارد که نویسندگانی مثل صادق راهنمایی، غلامحسین ساعدی و صادق چوبک از آن برای القای همزمان دو حس ترس و خنده به مخاطب استفاده می نمایند. هدف آنها وادار کردن مخاطب به تماشا جهان از چشم اندازی عجیب است که برای بعضی ترسناک و برای گروهی دیگر جالب جلوه می نماید. این همان حسی است که بسیاری به جهانی متاورس دارند.
متاورس جهان دیگری که در آن مناسبات فعلی جایگاهی ندارند و تجربه ای به مراتب عمیق تر از شبکه های اجتماعی، بازی ها و دیگر فناوری های دیجیتال را فراهم می نماید. متاورس ما را به قلمروی خیال انگیز ماتریکس می برد که در آن ربات های شریر واقعیت ساختگی را به فکر انسان های دربند فرو می نمایند. یک کمدی انسانی تمام عیار که می تواند مضحک و در عین حال ترسناک باشد.
برای درک بهتر باید بدانیم این مفهوم از کجا سر برآورده و بزرگترین بازیگران جهانی فناوری آنرا چطور تعریف می نمایند.
واژه متاورس ابداع فکر نویسنده ای به نام بن تامپسون است و نخستین بار در رمان علمی تخیلی Snow Crash برای اشاره به جهانی مجازی بکار رفته است. او در این داستان آوارتارهایی را تصور نموده که در این جهانی واقعیت مجازی با هم ملاقات می نمایند.
چند ماه پیش و قبل از اینکه رویداد اخیر فیسبوک همه توجهات را به متاورس جلب کند، ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت به این مفهوم اشاره نموده بود. به گفته او متاورس از دوقلو های دیجیتال، محیط های شبیه سازی شده و واقعیت ترکیبی ساخته شده و به عنوان نسل نوی از پلتفرم در حال ظهور است. منظور او از دوقلوهای دیجیتال نمونه های شبیه سازی شده از اجسام واقعی مثل ماشین، انسان و حیوانات بود اما چون تعریفش مجذوب نماینده و جنجالی نبود توجه زیادی را به خود جلب نکرد.
زاکربرگ اما برخلاف او همواره می داند چطور همه نگاه ها را به سمت خودش بکشد. او در رویداد ماه جولای فبسبوک مدعی شد متاورس چیزی فرای واقعیت مجازی و بازی های کامپیوتری و در واقع نسل نوی از اینترنت است که به جای مشاهده محتوا در بطن آن قرار می گیرید.
در متاورس دیگر قرار نیستید کاراکتری مجازی بسازید، بلکه خودتان با یاری هدست وارد جهانیی مجازی می شوید و با افرادی دیگر به معاشرت، سرگرمی، ورزش و کار می پردازید. این توصیف شاید مبالغه آمیز به نظر برسد اما ما همین حالا هم بخش زیادی از فناوری های لازم برای پیاده سازی آن را داریم.
البته همه شیفته تعریف و تمجیدهای زاکربرگ نشدند و جسیکا کریسپین، ستون نویس گاردین در یادداشتی تند و تیز با اشاره به پروژ ه های فضایی ایلان ماسک و جف بزوس، متاورس را هم یک پروژه فانتزی دیگر از بیلیونرهای فناوری اظهار داشت که تنها هدفش ایجاد جهانیی خیالی برای فرار از مسئولیت های این افراد در جهانی واقعی است.
از نظر کریسپین زندگی در فضای خیالی که از نظر روانی و فیزیکی با نزدیکان فرد مرتبط نیست و اقدامات در آن هم عقوبتی ندارد، از جنبه فسلفی و روانشناسی ایراد دارد.
همه می دانند که فیسبوک و شخص زاکربرگ به عایدی و سود بیش از هر چیزی دیگر اهمیت می دهند. این شرکت ها به لطف منبع بی سرانجام داده ها و ثروتی سرسام آور، به قدرتی بزرگ دست پیدا نموده و تا فیها خالدون زندگی ما رخنه نموده اند.
متاورس هم با توجه به ابعاد بزرگی که دارد، دسترسی این شرکت به اطلاعات ریز و درشت ما و قدرت آنها را دو چندان می نماید. تیم سوینی، بنیانگذار اپیک گیمز و تهیه نماینده فورتنایت هشدار داده که کنترل متاورس به وسیله دایره محدودی از شرکت های فناوری، به کابوسی دیستوپیایی منجر خواهد شد که همه ما را در خود می بلعد.
از نظر سوینی همزمان با ساختن پلفترم های زیربنایی متاورس، این شرکت ها به جنبه های نو و حجم بزرگی از داده ها در خصوص ارتباطات خصوصی دست پیدا می نمایند که در تمام پلتفرم های اجتماعی قبلی از دسترس شان دور مانده بود.
متاورس علاوه بر مسائل ارتباطی از نظر فنی هم می تواند چالش برانگیز باشد. عمیق ترین تجربه کاربری که فعلا برای شبیه سازی دیجیتالی در اختیار داریم، هدست واقعیت مجازی شرکت هایی نظیر آکیلس است؛ شرکتی که به وسیله فیسبوک سابق و متا فعلی در سال 2014 خریداری شد.
این هدست چندان مناسب جهانی متاورس نیست و به همین دلیل غول های فناوری برای ایجاد تجربه ای عمیق تر سرگرم طراحی رابط بین مغز و ماشین هستند که بیش از پیش مرز بین ما و گجت هایمان را کمرنگ می نماید.
رابط های مغز و ماشین سیگنال های عصبی را به وسیله الکترود یا حسگرهای نوری متصل به جمجمه یا بخش های دیگر بدن تشخیص می دهند. چنین رابطی حتی می تواند با تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال، افکار ما را دستکاری کند.
شرکت های مذکور حتی به این هم بسنده ننموده و در پی جاسازی ایمپلنت هایی درون مغز هستند که سیگنال ها را خوانده و به صورت مستقیم به نورون ها ارسال می نماید. با توجه به قدرت بالای پردازنده های امروزی چنین دستگاهی می تواند مثل سناریوی فیلم ماتریکس به راحتی فکر را خوانده و کنترل کند.
فیسبوک به منظور دستیابی به چنین ابزارهایی تحقیقات گسترده ای را برای برقراری ارتباط مستقیم بین ماشین و مغز انجام داده است. فیسبوک در این راه تنها نیست و همین اواخر محققان دانشگاه کالیفرنیا با تحریک الکتریکی عمق مغز افسردگی شدید بیماری 36 ساله را به شکلی سریع و ماندگار درمان کردند که سال ها مصرف دارو و حتی الکتروشوک هم رویش جواب نداده بود.
مشهورترین مثال در زمینه ایمپلنت های مغزی بی تردید نورالینک ایلان ماسک است که با تزریق ایمپلنی چند میکرومتری به قشر مغز به کاربر اجازه می دهد تنها با فکر یک کامپیوتر را کنترل کند. قلمروی این فناوری به انسان محدود نیست و ماسک از پروژه نوی گفته که با اتصال رشته سیم هایی به مغز یک میمون، این حیوان را قادر به انجام بازی های ویدیویی می نماید؛ سناریویی که تصور آن حتی برای ژول ورن و استیون کینگ هم قفل بود.
کاربردهای گسترده و هراسناک چنین ایمپلنت هایی بر مغز انسان باعث شده نهادهای نظامی کشورهای مختلف از جمله پنتاگون میلیون ها دلار برای تحقیق و پژوهش در زمینه رابط مغز و ماشین سرمایه گذاری نمایند.
متاورس، به ویژه نسخه مبتنی بر ایمپلنت مغزی آنقدر عجیب و غیر قابل باور است که شاید از نظر بسیاری ناممکن باشد اما در جهانیی که یک ویروس نانومتری از آزمایشگاه رخنه می نماید، میلیون ها نفر از پای درمی آورد و میلیاردها نفر را به پوشیدن ماسک مجبور می نماید، هیچ چیز نمی تواند غیر ممکن باشد.
هرچند اعتماد به ائتلاف نامقدسی از غول های پول پرست فناوری سخت است اما از تغییرات اقلیمی گرفته تا جنگ، نابرابری اجتماعی و فقر آینده ای هراسناک را برای جهان رقم زده اند. در چنین شرایطی پناه بردن به جهانی متاورس که در آن خبری از فجایع بزرگ و کوچک نیست، برای همه می تواند مجذوب نماینده باشد.
هرچند نمی توان منکر مزایای متاورس شد اما با فرو رفتن در این جهان توانایی تمییز واقعیت از خیال و حقیقت از وهم سخت شده و فرد در معرض فروپاشی روانی قرار خواهد گرفت. متاورس فعلا کمی ترسناک به نظر می رسد اما زمان تعیین خواهد نمود که مثل آتش، ماشین و دیگر اختراعات با آن کنار می آییم یا با پای خودمان به جهانیی وارد می شویم که در آن برده زاکربرگ و ایلان ماسک خواهیم شد.
منبع: دیجیکالا مگ