پدر و پسری که اشک یک ملت را درآوردند

به گزارش بیباپ، روزنامه شهروند: عصر روز شنبه مردی به همراه پسرش میهمان برنامه فرمول یک بود که چند روز پیش از آن با ویدیویی برای مردم شناخته شده بود. ویدیویی که او را در مرکز معاملات ارز نشان می داد اما نه برای خرید و فروش، بلکه برای خبر دریافت از قیمت دلار و تأثیر آن روی داروهای پسر بیمارش.

پدر و پسری که اشک یک ملت را درآوردند

همان طور که اشک های ولیخانی پدر مخاطب های آن ویدیو را تحت تأثیر قرار داد، حرف هایش در برنامه فرمول یک هم استقبال زیادی به همراه داشت. البته او در این برنامه فقط از مشکلاتش نگفت بلکه مسئولان و حتی مردم را خطاب قرار داد و از آنها خواست که اگر شرایط را بهتر نمی کنند آن را بدتر هم نکنند. حرف های دردآلود او به همراه صحبت های مستقیمش با مردم و مسئولان کاری کرد که به یکی از سوژه های داغ مردم در فضای مجازی تبدیل شود و صفحه اینستاگرام برنامه فرمول یک هم هزاران بازدید کننده و کامنت گذار پیدا کند. علی ضیاء مجری برنامه فرمول یک، درباره این ماجرا به شهروند توضیح داده است.

اصلا فکر می کردید که این برنامه با چنین استقبالی روبرو شود؟

راستش اصلا درباره این موضوع فکر نکرده بودیم. ما می خواستیم درد یک آدم را روی آنتن بیاوریم. فکر می کنم دلیل استقبال از این برنامه هم صداقت خود این مرد بود. صداقتی که در لحنش بود و احساس عجیبی که از چشم هایش منتقل می شد باعث شد که این قدر روی مردم تأثیر بگذارد.

ماجرای اهدای کلیه اش چه بود؟ واقعا نمی خواست روی آنتن مطرح شود؟

شاید باور نکنید اما می گفت پدر و مادرش هم از این کار خبر ندارند، اما من نتوانستم این کار بزرگ را اعلام نکنم. ماجرا از این قرار بود که او وقتی فشار مالی زیاد می شود، تصمیم می گیرد کلیه اش را بفروشد. وقتی این کار را می کند می بیند کسی که کلیه او را برای پسرش گرفته از او هم فقیرتر است.

به همین دلیل از خیر دریافت پول می گذرد. این کار او آنقدر روی من تاثیر گذاشت که با وجود مخالفت خودش و فروتنی که به خرج می داد نتوانستم آن را اعلام نکنم.

شما چطور از این موضوع مطمئن شدید؟

وقتی در یک جلسه خصوصی تیم سردبیری با او حرف می زدند تا درباره روند گفت وگو برنامه ریزی کنند، ماجرا مطرح شد. من بیرون از اتاق به بچه ها گفتم که این موضوع باید برای خودمان ثابت شود تا مطمئن شویم. یک راهش این بود که جای بخیه را روی بدنش ببینیم. به هر ترفندی بود بچه ها توانستند جای بخیه ها را ببینند که از این طرف به آن طرف پهلویش کشیده شده بود.

در مورد اینکه واقعا در برابر اهدای کلیه اش پول نگرفته هم مطمئن شدیم چون او کارتی داشت که در ازای اهدای عضو رایگان به افراد می دهند. ما حتی در مورد این کارت هم استعلام کردیم و دیدیم که حقیقت دارد.

به هر حال برای همه ما باور وجود چنین آدم هایی خیلی سخت است. واقعا چند نفر هستند که قرص های گرانقیمت پسرشان را وقتی می فهمند احتیاج ندارند به بقیه بیماران می دهند بدون اینکه پولی بگیرند؟ من فکر می کنم همین کارها و خصوصیات او باعث شده که آن حس عجیب در چشم هایش باشد و روی هر بیننده و مخاطب ای تاثیر بگذارد.

چطور او را پیدا کردید؟

من یک دوستی در زنجان دارم که او کمک کرد. خود صداوسیمای زنجان هم یک سامانه ای برای پیدا کردن کد ملی و شماره تلفن ها دارد. با کمک این سامانه ..... را پیدا کردیم. اول راضی نمی شد که به برنامه بیاید. می گفت همان ویدیویی که از من منتشر شد به اندازه کافی برایم دردسر درست کرده چون هر کس مرا می بیند می گوید چقدر پول گرفتی که آن حرف ها را بزنی؟ در نهایت همان دوستم با زبان ترکی با او حرف زد و راضی اش کرد که به برنامه بیاید.

شما پشت صحنه از او خواسته بودید که گریه نکند؟

نه اصلا. ما به هیچ وجه این چیزها را هماهنگ نکرده بودیم. در این برنامه اتفاقات زیادی افتاد که خود من هم تعجب کردم و تحت تاثیر قرار گرفتم، مثلا آنجا که پسر این مرد بغضش ترکید و بلند شد در بغل پدرش نشست یا جای دیگر که اشک های پدرش را پاک کرد. اینها واقعا ما را تکان داد. آن بخشی که درباره سرنوشت هم اتاقی های پسرش هم حرف می زد و می گفت که دوتا از آنها فوت کرده اند، واقعا اثرگذار بود.

خیلی ها حرف های او خطاب به مسئولان را عامل محبوبیتش می دانند، اگر او بیشتر وارد خطوط قرمز می شد امکان پخش حرف هایش وجود داشت؟

به هر حال محدودیت هایی وجود دارد. همین حالا هم می دانیم که وزیر بهداشت از دست ما ناراحت است. بعد از برنامه از وزارت بهداشت با ما تماس گرفتند و گلایه داشتند. من هم گفتم که با وجود اینکه قلبا معتقدم هاشمی وزیر بهداشت واقعا مشغول خدمت هستند، اما به هر حال باید حرف مردم را زد، البته این را هم بگویم که وقتی از وزارت بهداشت تماس گرفتند قول هم دادند که تمام کارهای پسر این مرد را انجام دهند و به او کمک کنند. تا جایی که می دانم او دیروز صبح به وزارت بهداشت رفته و راهنمایی گرفته که چطور از کمک پزشک ها استفاده کند.

گویا مردم هم خیلی کمک کرده اند.

بله، تا جایی که من خبر دارم ظرف دو روز مبلغی نزدیک به 500میلیون تومان از طرف مردم برای او جمع شده است.

این کمک به چه حسابی واریز شده؟

حساب خود پسر بیمار. البته ما روی آنتن حسابی اعلام نکردیم، اما خود مردم در شبکه های اجتماعی شماره حساب او را دست به دست کرده اند و کمک زیادی جمع شده است.

به همین دلیل از خیر دریافت پول می گذرد. این کار او آنقدر روی من تاثیر گذاشت که با وجود مخالفت خودش و فروتنی که به خرج می داد نتوانستم آن را اعلام نکنم.

شما چطور از این موضوع مطمئن شدید؟

وقتی در یک جلسه خصوصی تیم سردبیری با او حرف می زدند تا درباره روند گفت وگو برنامه ریزی کنند، ماجرا مطرح شد. من بیرون از اتاق به بچه ها گفتم که این موضوع باید برای خودمان ثابت شود تا مطمئن شویم.

یک راهش این بود که جای بخیه را روی بدنش ببینیم. به هر ترفندی بود بچه ها توانستند جای بخیه ها را ببینند که از این طرف به آن طرف پهلویش کشیده شده بود. در مورد اینکه واقعا در برابر اهدای کلیه اش پول نگرفته هم مطمئن شدیم چون او کارتی داشت که در ازای اهدای عضو رایگان به افراد می دهند.

ما حتی در مورد این کارت هم استعلام کردیم و دیدیم که حقیقت دارد. به هر حال برای همه ما باور وجود چنین آدم هایی خیلی سخت است. واقعا چند نفر هستند که قرص های گرانقیمت پسرشان را وقتی می فهمند احتیاج ندارند به بقیه بیماران می دهند بدون اینکه پولی بگیرند؟ من فکر می کنم همین کارها و خصوصیات او باعث شده که آن حس عجیب در چشم هایش باشد و روی هر بیننده و مخاطب ای تاثیر بگذارد.

منبع: برترین ها
انتشار: 13 مرداد 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: bebop.ir شناسه مطلب: 241

به "پدر و پسری که اشک یک ملت را درآوردند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "پدر و پسری که اشک یک ملت را درآوردند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید